می گفت: اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم، اومدم معذرتخواهی کنم...
هی میگفت علیجان تویی....
هی میگفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم...
باز میگفت رضا جان تویی مادر...
میگفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید...
اسم سوم رو که گفت دلم شکست...
گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم...
اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد.
سلام دوست گل من وبلاک خوبی داری تبادل لینک می کنی اگه می کنی ما رو با نام زیر لینک کن
پاتوق دخ ت ر و پ س رای ایرانی اینجا
لینک کن و خبر بعده
www.besuye-farda.com
yahoo id : sadegh_200526[نیشخند]
سلام انتظار...این روزا من هم منتظرم با این تفاوت که پیر نیستم که کسی را به جای او اشتباه بگیرم.با اجازتون لینک کردم شما را وبلاگ خیلی قشنگی دارین.موفق باشید